جدول جو
جدول جو

معنی شیر زن - جستجوی لغت در جدول جو

شیر زن
زن دلیر و بی باک
تصویری از شیر زن
تصویر شیر زن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه از دوغ جدا گردد، خمره کره گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمشیر زن
تصویر شمشیر زن
آن که در شمشیر زدن مهارت دارد، دلاور بهادر جنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر زن
تصویر پیر زن
عجوزه، زن کهنسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر زق
تصویر شیر زق
نادرست نویسی شیر زج شیر شبکور شیر مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
(دخترانه)
زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
((زَ))
زن دلیر و بی باک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
زن دلیر و بی باک، برای مثال منم شیرزن گر تویی شیرمرد / چه ماده چه نر شیر روز نبرد (نظامی۵ - ۸۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرخون
تصویر شیرخون
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پدر زن
تصویر پدر زن
پدرزن خسر خسوره خسور ابوالزوجه
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر زن، بکار برنده استر، روز سیزدهم از ماههای ملکی. یا تیغ زن آسمان. صبح صادق، آفتاب خورشید، مریخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرازن
تصویر تیرازن
شاه افسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار زن
تصویر جار زن
دادزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چگر زن
تصویر چگر زن
نوازنده چگر چگرچی
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که در لنگدستمالازار بند یا پارچه ای بندند و از جایی بجایی برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر زر
تصویر پیر زر
پیر کهنسال، پیر کهن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف و زشت باشد: چرا از سرمای کم متالم میشویکمگر پیر زایی، کسی که با موی سفید و بهیئت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار زن
تصویر تار زن
نوازنده تار (آلت موسیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیردان
تصویر شیردان
ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف شیرخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرازی
تصویر شیرازی
منسوب به شیراز از مردم شیراز، لهجه مردم شیراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرازه
تصویر شیرازه
ته بندی کتاب و فنر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر وش
تصویر شیر وش
شیر مانند همچون شیر، شجاع متهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر لان
تصویر شیر لان
جایی که در آن شیر فراوان باشد شیر ناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر شدن
تصویر شیر شدن
جسور شدن جرات یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر سگ
تصویر شیر سگ
سگ چالاک و پر زور
فرهنگ لغت هوشیار
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر ده
تصویر شیر ده
زن یا جانور ماده که شیر دهد شیر دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر دل
تصویر شیر دل
آن که داری دل شیر است شجاع دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر بان
تصویر شیر بان
محافظ اسد نگهبان شیر
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیپور زن
تصویر شیپور زن
آن که شیپور نوازد شیپورچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیغ زن
تصویر تیغ زن
ویژگی کسی که با نیرنگ و یا زور از دیگران پول می گیرد، شمشیرزن، کنایه از جنگ جو، دلاک، سلمانی، کسی که در عزای شهیدان کربلا به سر خود قمه می زند، قمه زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیر زر
تصویر پیر زر
پیر کهن سال، پیر فرتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن سال خورده، پیرزن، زن پیر
فرهنگ فارسی عمید